روی دیوار
روی سایه ایـــــ که به جا مانده از تو
چشــــم می کشم و دهانی که بخندد
به این همه تنهایی و انتـــظار ...
این خانه بعد از تو فقـــــط دیوار استـــــ
و تکه ذغالی که خطــــ می کشد
نیامدنتـــــــــ را ...
-------------------------------------------------
چرا این گونه است؟
نمی دانم چرا این گونه است
وقتی نگاه عاشق کسی به توست
میبینی
اما دلت بسته به مهر دیگری است
بی اعتنا
می گذری و عاشقانه به کسی مینگری که دلش
پیش تو نیست
مرسی مهسا جان از متنت. البته چیزی که من دارم تایپ میکنم اسمش ضجه نیست خانم :) در ضمن لازمه از نظر خوبی که برای پست قبلی من گذاشتی تشکر کنم. البته نمیدونم پاسخ من رو هم خوندی یا نه. به هر حال همین نظرات موضوع پست جدید شد و به سوالی رسید که فکر میکنم تک تک ما باهاش برخورد کردیم... خسته ام ... عاشقم ... تشنه ام ... ممنون میشم در این مورد نظرت رو بدونم. سپاس.